بالش بادی: نباید باشد همانگونه که شما فرض می‌کنید است}

میخوارگی و عدم مسئولیتپذیری پدرش باعث شد تا سرپرستی خانواده را پس از مرگ مادرش به عهده بگیرد. در نوامبر سال ۱

توسط مدیر سایت در 7 اردیبهشت 1402

میخوارگی و عدم مسئولیتپذیری پدرش باعث شد تا سرپرستی خانواده را پس از مرگ مادرش به عهده بگیرد. در نوامبر سال ۱۸۲۲، بتهوون به هنگام رهبری پردهٔ اول از اپرای فیدلیو، حرکات دست او به خاطر عدم رعایت ریتم و ضرب، باعث ناهماهنگی در ارکستر شد، به ناچار ارکستر توسط رهبر دوم متوقف شد و بدون اینکه بتهوون متوجه شود، با خوانندگان صحبت کرد که بتهوون کاملاً ناشنواست و باید دقت بیشتری داشته باشند. ∗ ناشنوایی تدریجیِ بتهوون از سال ۱۷۹۶ تا ۱۸۰۰ شروع شد.∗ گوشهایش مدام صدا میکرد و درد معده هم بیشتر او را ناراحت میکرد. سرانجام دوستش شیندلر طی یادداشتی به وی مینویسد: «تمنا دارم ادامه ندهید، دلیلش را در منزل خواهم گفت». آنتون شیندلر دوست نزدیک بتهوون مینویسد: «او سراسر عمرش را به پاکی و عفافی دوشیزهوار گذراند و هرگز ضعف نفسی نداشت که به خاطر آن وجدانش در خورِ ملامت باشد». موسیقیدان بریتانیایی که در سال ۱۸۱۵ با بتهوون آشنا شده بود، مینویسد: «هیچکس را ندیدهاست که همچون او عاشق طبیعت باشد و گلها و ابرها را دوست بدارد، مثل اینکه در طبیعت زندگی میکرد». او ۱۶ سال داشت و نامش جولیِتا گیچاردی بود. بود که بعد از تصرف قلعه باستیل توسط انقلابیون، شعری انقلابی سرود و یک سال بعد مجموعهای از اشعار انقلابی خود را منتشر ساخت که برای پیش خرید آن، نام «بتهوون موسیقیدان دربار» بهچشم میخورد. Artic᠎le was gen᠎erat ed  by GSA Conte​nt ​Ge᠎nerator DEMO.

شدید بود بهطوری که در سال ۱۸۱۹، در یک مجمع عمومی، هنگامی که گفته بود: «مسیح هم یک یهودی مصلوب بیش نیست»، پلیس قصد دستگیری او را داشت. ناشیگری بتهوون در رفتار با زنان، ارتباط او را با آنها بسیار مشکل میساخت؛ اغلب به دام عشق زنانی میافتاد که ازدواج با آنها برای او محال بود. و سفارت فرانسهٔ انقلابی، بدون ترس و واهمه رفتوآمد و ارتباط داشت. با این حال از مکاتبات و کتابهای گفتگو مشخص است که او پس از آن دوره، گاهبهگاه با زنان فاحشه ارتباط داشتهاست. شاید مهلتی میخواسته تا با این مصیبت خو بگیرد، گرچه بتهوون آنقدر به شادی نیاز داشت که اگر نمییافت، آن را خلق میکرد. میخواهم گریبان تقدیر را بگیرم، بیشک او نخواهد توانست که یکباره مرا به زانو درآورد، وه که چقدر خوب است اگر انسان بتواند هزار بار دیگر، زندگی از سر بگیرد… بررسیهای کارشناسیِ دقیق نشان دادهاست که نامه در ماه ژوئن در طول دو روز نگارش یافته و سه بار قطع شده و از نو ادامه یافتهاست. از دیگر پیشنهادها برای دریافت نامه جولیتا گویچاردی، ترزه مالفاتی و یوزفینه برونسویک بودند.

دربارهٔ بتهوون کمتر حرف میزد و در خاطراتش، به نامه یا هدیهای از طرف بتهوون اشاره نمیکند. حتی گفته میشود که وی کارِ موتسارت را به خاطر ساختن اپرای دون ژوان نابخشودنی میدانست و گفته بود که او با این کار نبوغ موسیقی و بزرگی خود را آلوده کردهاست. اما بتهوون قبلاً در سال ۱۸۰۶ شروع به آشکاری این مسئله کرده بود، هنگامی که او در مورد طرحهای موزیکال خود کار میکرد، خاطرنشان کرد: «بگذار ناشنواییهای شما دیگر راز نباشد، حتی در هنر». از سال ۱۷۹۶ که درد گوش او شروع شد، فقط اولین اثرش که «سه قطعهٔ تریو» نام دارد، قبل از ۱۷۹۶ ساخته شده و سپس دومین ساختهٔ او «سه قطعهٔ سونات» بود که در مارس ۱۷۹۶ منتشر شدهاست. مینارد سولومن موسیقیشناس در کتاب زندگینامهٔ بتهوون مفصل توضیح داده و اظهار داشته که ثابت شدهاست نامهٔ بدون تاریخ، که تحت عنوان «معشوقهٔ جاودانی» مشهور گشته، گیرندهاش آنتونی بودهاست. در هفده سالگی مادرش را که خیلی دوست داشت، از دست داد.

بتهوون بهخاطر افکار آزادیخواهی، هرگز شهر وین را دوست نمیداشت و از آن نفرت داشت، یک بار نیز در حدود سال ۱۸۰۸، بهصورت جدی تصمیم گرفت که این شهر را ترک کند، اما وین شهری بود که منبع درآمد زیادی داشت و شاهزادگان و عاشقان موسیقی، بزرگی و عظمتِ بتهوون را درک میکردند و مانع از ترک وی از وین شدند، چرا که آن را مایهٔ ننگ شهر خود میدانستند که نتوانسته بتهوون را نزد خود حفظ کند. این پزشک در سال ۱۸۱۰، تِرِزه را برای ازدواج به بتهوون پیشنهاد داده بود، در این زمان بتهوون ۴۰ ساله و ترزه ۱۹ ساله بود و این رابطه هم به فرجام نرسید. شیندلر دوست نزدیک بتهوون میگوید پس از خودکشی نافرجام کارل، بتهوون به یکباره مانند پیرمردی هفتاد ساله و شکسته بهنظر میرسید و اگر کارل مرده بود، بتهوون نیز درمیگذشت، هرچند پس از چند ماه این اتفاق افتاد. تغییر داد و آن را دوباره به حامی خود، شاهزاده جوزف فرانتس فون لوبکوویتس اهدا کرد و برای اولین بار در کاخ وی اجرا شد. عشق بتهوون به وی به قدری شدید بود که یک بار در سال آخر عمرش و در حضور یکی از دوستانش عکس ترز را گریهکنان میبوسید و با صدای بلند میگفت: «تو همچون فرشتگان زیبا و بزرگ بودی».

اگر از نوشتن این مطلب لذت بردید و مطمئنا می توانید اطلاعات بیشتری در مورد بالش بادی ارزان قیمت لطفا از صفحه ما بخواهید.

آخرین مطالب