سخت ترین قسمت در مورد تبدیل شدن به یک مادر

که ما با برخی از سخت ترین پدر و مادر بار ما تا کنون با آن مواجه مهم است به یاد داشته باشید که مادری جنبه های

توسط HASHTADONOH در 25 فروردین 1399

The hardest part about becoming a mother was closing the door on my former self.

که ما با برخی از سخت ترین پدر و مادر بار ما تا کنون با آن مواجه مهم است به یاد داشته باشید که مادری جنبه های بسیاری است. آن را زیبا بله. اما سخت است.

Mamas ما عشق مادری. آن را برآورده ما در راه است که ما هرگز واقعا فکر کردم چیزی می تواند یک هدیه است که شبیه هیچ دیگر است. آن را یک امتیاز و افتخار است و ما می دانیم کسانی که حقایق نزدیک.

اما مرسی. است.آن.تا کنون.سخت! به خصوص در جهان بیماری های همه گیر و پدر و مادر شرایط این جهان هرگز دیده می شود مادر بودن به این معنی بسیاری از چیزها است. امروز به این معنی که همه چیز مادر ما انتظار: nurturer مراقب fixer-از-همه چیز.

اما برخی از چیزهایی که حتی مادران نمی توانند رفع و برخورد با اضطراب و نگرانی در مورد مسائل در جهان است که تا کنون حتی سر خود ما سخت است.

بیش از حد اغلب ما اجازه نمی دهد خودمان را به تشخیص سخت است که تبدیل شدن به یک مادر به خاطر ما صدا ناسپاس اگر ما انجام دهد. اگر ما صادقانه در مورد از دست دادن استقلال فرصت های خود و برخی ممکن است فکر می کنم ما در حال شکایت در مورد هدیه ما می دانیم بچهداری است. همه ما می دانیم (یا بودند/هستند) یک زن است که می تواند از کودکان حتی اگر او به شدت می خواهد به. همه ما می دانیم (یا هستند) از یک مادر که تا به حال برای خداحافظی به فرزند او به مراتب بیش از حد به زودی. هیچ یک از ما می خواهد به صدا مانند مادر شدن راه بیش از ما پیش بینی شده چرا که ما نمی خواهیم به آن امتیاز داده شود.

ما اینجا هستیم تا به صداقت ، زن هر مسیر متفاوت است و هر عبور و یا بار او خرس یکی که وزن منحصر به فرد است به او. اگر ما صادقانه در مورد بخش سخت تبدیل شدن به یک مادر و یا قطعات سخت...پس ما نمی توانیم به طور کامل توان انسان و مادران ما خواهید بود.

همین دلیل است که ما می خواستم برای به اشتراک گذاشتن این قطعه که بسیار محبوب در بچهداری مرجع تخصصی. آن را صادقانه و خام و در های آن, ما امیدواریم که شما می دانید که ما در این با هم پشتیبانی کرده و می توانید هر یک از دیگر از طریق هر چیزی. از جمله از دست دادن که ما و تبدیل شدن به ما هستند.


سخت ترین قسمت در مورد تبدیل شدن به یک مادر بود و بسته شدن درب در خود سابق من و من برای آن آماده.

من (نوعی) آماده برای خوابی برای تنش در رابطه, برای تغذیه با شیر مادر به چالش و حتی برای پس از زایمان بدن خود تصویر مسائل.

آنچه من آماده بود و حقیقت این است که هنگامی که من مادر شدم من هرگز نمی تواند یک مادر دوباره.

من به طور کامل به پوچی بیانیه ای که. به نظر می رسد به عنوان ساده به عنوان که می گوید مرطوب خشک یا که سیاه است و نه سفید. کسانی که مخالف هر چند, و من فکر می کنم قبل از مادری و مادری به عنوان متضاد. در راه من نمی دانستم که وجود حتی یک تفاوت. من فرض من خواهد بود دقیقا همان فرد اما با یک چیز جدید که من با یک, زیبا و دلفریب, فرد جدید در زندگی من است.

اما آن نیست که در همه. من تبدیل به یک نوع از من, من از جهان متناوب است. بله به تمام کسانی که چشم و چیزهای شگفت انگیز است که تبدیل شدن به یک مادر به یک زن اما این است که در مورد این تغییرات (و آن را آنقدر خنده دار است که من احساس می کنم موظف به توضیح خودم). این است که در مورد من که من از دست من که سوگواری و هنوز هم فکر می کنم در مورد این روز است.

این آمار من وقتی که من برای اولین بار بود که یک زن و شوهر ، من خسته و ژولیده پوشیدن چین و چروک لباس های زنان و زایمان تحت پوشش در تف کردن و/یا نوزاد مدفوع و احساس کمی جدا شده پس از بیشتر بودن به تنهایی با کودک من در خانه من در تاریکی مرده از زمستان است.

مرتبط: متخصص بپرسید: چرا مراقبت از خود بسیار مهم است برای مامان و سلامت روان ؟

یک روز شریک زندگی من در آن زمان به نام به من بگویید که برخی از همکاران او بودند بیرون رفتن برای نوشیدنی و او می خواهم برای پیوستن به آنها را, شما می دانید, برای تیم ایجاد شود. من البته در انجام وظیفه به عنوان یک پسر کوچک و صورتی موجود افسار به من بود که آسیب پذیر به هوی و هوس و در رحمت من.

در آن لحظه پس از حلق آویز کردن گوشی متوجه شدم قطعی بود که من دیگر که من یک بار بود. من هنوز هم viscerally به یاد داشته باشید, احساس, که, فوری, سپیده تحقق است که من تا به حال هرگز خداحافظی که من قبل از باز کردن خودم به این فرد جدید این جدید من یکی که نمی تواند درک آنچه در آن بود به یک مادر است.

من تا به حال قلم با خوشحالی و هیجان به دور از که سابق من نسبت به مادر. من می خواهم به سمت چپ پشت سر من بسیار به عنوان یک موج کسی که تا به حال سبکی خاص و امیدوارم که خود به خود شب و نقد در Groupons برای کلاس های یوگا و فانتزی رستوران ها حق دور. کسی که رفت به موهایشان ماند شادی در بالای روند مد خواندن کتاب و فکر می کردم یک شب در زباله بود. من او را دوست داشتم و انرژی و خوش بینی و جوانان و احمقانه 20-چیزی ماجراهای و (بیشتر) کمی تاسف اشتباهات.

و در حال حاضر او رفته بود و من هرگز خداحافظی یا به او گفت: من هرگز او را فراموش کرده ام که من سپاسگزار برای درس او می خواهم به من آموخت که او را همیشه بخشی از من نوعی حتی اگر هیچ فضای بیشتری در زندگی برای او.

من با کار زنان باردار و شرکای خود را. آن است که زیبا زندگی تایید کار می کنند. امید وعده شادی و عشق از یک خانواده به شود است مست, پیش بینی نیرو است. نسبت به پایان هر دوران بارداری کلاس تدریس میکنم بعد از این همه شوخی و خنده در مورد دیوانگی از جدید والدین من کمی جدی و از هر کس به خود را انجام دهد بزرگترین نفع آنها همیشه انجام خواهد داد فقط برای خودشان چیزی است که من آرزو می کنم کسی به من گفته بود را انجام دهد. "خداحافظی به خودتان" من آنها را بپرسید. "آن را انجام دهد. آن را با احترام, با عشق, با سلام. شما هرگز دوباره خواهد بود شخص شما در حال حاضر."

من به آنها می گویم که من اصلا معنی این منفی و یا غم انگیز اما در راه است که افتخارات مسیر به ارمغان آورده است که آنها را به این لحظه. من از آنها بخواهید برای انجام کاری به علامت پایان این فصل برای تشکر از این دوره از زندگی خود را برای همه شده است که آن را به آنها و آنها را آموخت. برای برخی از مردم این ممکن است چیزی تشریفاتی شاید رفتن را از طریق عکس های قدیمی و بسته بندی آنها را دور. برای دیگران ممکن است بیرون رفتن برای یک وعده غذایی با شریک زندگی و یا دوستان و toasting پایان یک عصر و طلوع در یکی از جدید.

هر آنچه که احساس می کند حق من مصرانه از آنها پیدا کردن یک راه برای صلح با عبور از این آخرین آستانه.

من به آنها نگاه این گروه از مردان و زنان باردار شکم و خوب استراحت چهره و من می توانم بگویم که آنها آن را دریافت کنید که این فصل از زندگی خود را در حال پایان یافتن است. آن را خوب به دلیل وجود دارد بسیاری دیگر آمده است اما این یکی در حال پایان یافتن است و آنها نیاز به روشن کردن صفحه خود را قاطعانه و آگاهانه چرا که وجود دارد هیچ عقب رفتن. آن را تلخ و شیرین و من اغلب کمی احساسی در این بخش از کلاس و من می توانید ببینید در چهره خود را این است که یک فکر جدید برای آنها یکی این است که در نظر گرفتن آنها ،

مرتبط با: خداحافظی 1st فصل از مادری: نامه ای به من Kindergartener

در حال حاضر که من فرزند 12 و 9 ساله و بسیار مستقل تر از من به دست آورد که برخی از فضا برای انجام چیزهایی که فقط در مورد من. اما این به آن معنا نیست من تبدیل به زن من بود ، من هنوز این دو قلب و روح افسار به من در همه زمان پر کردن فضای تعریف من چگونه به دنیا نگاه کنید و چگونه عمل کنم.

من عاشق زن من در حال حاضر و در این فصل من, اما من همیشه از دست زن من یک بار بود در این راه شما را از دست ندهید و شیرین, دوست وفادار که شما هرگز دوباره ببینید و من آرزو می کنم من می گفت: "خداحافظ.'


مادری زیبا و شگفت آور و سخت و کار همه در همان زمان. و ما می خواهم شما بدانید که عزاداری زن شما ممکن است قبل از اینکه شما به یک مادر طبیعی است. این به آن معنا نیست که شما نمی قدردانی از مادران خود کارت و یا که شما نمی درک فرصت های که شما در حال حاضر باید به یک فرد جدید در پوست بیش از حد.

آن را فقط بدان معناست که شما انسان هستید, مامان, و ما همه با شما در آن است.

عکس: captblack76/شاتر



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن